معنی بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه, معنی بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور پ دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه, معنی fmbj، mاbاc lcbj، fاue اj[اk lاcd abj، urdbibاaتj [gf lcbj، fbsت اmcbj، bاcjbi، kاgl bاaتj، bاcا fmbj، kاgl fmbj، jا;xdc fmbj، k[fmc , bاjsتj، omcbj، wct lcbj، ;vاaتj، lcbj، csdbjfi, معنی اصطلاح بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه, معادل بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه, بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه چی میشه؟, بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه یعنی چی؟, بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه synonym, بودن، وادار کردن، باعث انجام کاری شدن، عقیدهداشتن جلب کردن، بدست اوردن، دارنده، مالک داشتن، دارا بودن، مالک بودن، ناگزیر بودن، مجبور , دانستن، خوردن، صرف کردن، گذاشتن، کردن، رسیدنبه definition,